loading...
♥♥بگو سیب ☂عاشقانه ♥♥
اقتدار بازدید : 5 دوشنبه 18 فروردین 1393 نظرات (0)

 

http://axgig.com/images/80809355562782211206.gif

http://sheklakveblag.blogfa.com/ پريسا دنياي شكلك ها


دوستان برای تبادل لینک مارا بانام بگو سیب لینک کنید

بعد نظر بزارید باچه نامی لینکتان کنم

   
 

 

دوستان اس ام اس های عاشقانه خود را به شماره زیر بفرستید



یا از طریق ارتباط باما ارسال کنید


تابانام خودتان در وبلاگ بگزاریم


تماس با ما
 
بزودی اس ام اس های ارسالی شما

دروبلاگ شما 27 گذاشته خواهد شود

 

برای خواندن داستان عاشقانه جدید کلیک کن

برای دیدن عکس های عاشقانه جدید به گالری تصاویر بروید
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    درباره سایت

    خدایا،می دانم خالی از تقصیر نیستم...
    اما می خواهم از اینکه مرا در همه حال دوست می داری
    تشکر کنم...!

    ..................
    دوستان برای تبادل لینک اول مرا بانام بگو سیب لینک کنید بعد

    نظر بزارید باچه نامی لینکتان کنم
    (`'•.¸ (`'•.¸*¤¤¤¤*¸.•'´) ¸.•'´)
    ♥ ♥well come to my blog♥ ♥
    (¸.•'´ (¸.•'´*¤¤¤¤*`'•.¸) `'•.¸)
    ✿✿✿✿✿✿✿✿✿✿
    ┊   ┊┊   ┊┊ ✿
    ┊   ┊┊  ✿✿
    ┊   ┊┊
    ┊   ✿✿





    ..................
    باور کن این متن لبخند رو لبات میاره،روزتو میسازه♥♥♥♥
    هرشب قبل از خواب کسی به تو فکر میکنه♥♥♥♥
    حداقل 15نفر تو این دنیا هستن که عاشقتن♥♥♥♥
    تنها دلیل واسه وقتی که کسی ازت متنفره اینه که اونا میخوان مثل تو باشن♥♥♥♥
    تو این دنیا حداقل دو نفر هستند که برات میمرن♥♥♥♥
    تو برای یک کس به اندازه ی دنیا ارزش داری♥♥♥♥
    کسی که حتی نمیدونی وجود داره عاشقته♥♥♥♥
    موقعی که همیشه بزرگترین اشتباه رو میکنی ی چیز خوب از توش درمیاد♥♥♥♥
    همیشه پیروزی هاتو یادت باشه♥♥♥♥
    حرف های بد دیگران رو فراموش کن♥♥♥♥
    پس اگه عاشق دوستاتی اینو براشون بفرست،از جمله کسی که اینو برات فرستاده♥♥♥♥
    امشب...نیمه شب...عشق واقعیت میفهمه دوست داره..!!♥♥♥♥
    ی چیز خوب برات تا ساعت 12شب اتفاق میفته وساعت 4 بعد از ظهر فردا میتونی هرجا باشی...
    واسه بزرگترین شک زندگیت آماده باشی...♥♥♥♥
    اینو واسه 15 نفر تو15 دقیقه بفرست...♥♥♥♥
    روز یکیو بساز..کمک کن رو صورت کسی لبخند بیاد...به یکی کمک کن..♥♥♥♥
    یادت باشه خیلیا دوست دارن...
    دوست...♥♥♥♥
    اینو واسه همه دوستات حتی اگه من یکی از اونام بفرست...♥♥♥♥
    اگه 4 تا پس بگیری خیلیا دوست دارن...
    اگه 7تا پس بگیری خیلیا واقعا عاااااشقتن♥♥♥♥
    ...................
    چیزی را گم کرده ام

    شاید هم کسی را...

    و یا... شاید خودم را...

    هر چه هست تو نیستی!

    تو تنها جزئی از زندگی منی

    که هیچ وقت گمش نمی کنم...

    آرامشم را گم کرده ام...

    سکوتم، و اعتمادم...

    حس با هم بودن را دیگر حس نمی کنم!

    اعتماد داشتن را نمی فهمم!

    آرامشم را نمی یابم...

    باید همین حوالی باشد

    آرامشم را می گویم!

    شاید من زیاد دنبالش نگشته ام!

    صندوقچه ی قدیمی مادر بزرگ را هم

    خوب زیر و رو کرده ام اما نیست!

    نه اینکه از اول نبوده ها!

    الان نیست...

    بودنش را خوب یادم هست!

    و حتی رفتنش را...

    شاید چون پشتش آب نریختم

    بازنگشته...

    آرامشم را می گویم!

    شاید چون قدرش را نمی دانستم نمی آید...

    چقدر جایش در زندگی ام خالیست...

    زیاد که می گردم، خودم را هم گم می کنم!

    کاش تو می آمدی از دور  برای کمک!

    اینجا همه چیز بهم ریخته

    و من لابه لای همه ی گم شده هایم

    گم شده ام...!
    ........................
    پاییز که می شود
    انگار از همیشه عاشق ترم
    در تمام طول پاییز
    نمناکی شب ها را
    با تمام منفذهای پوستم
    لمس می کنم
    وچشمانم همه جا
    نقش دیدگان تورا جستجو می کند
    پاییز که می شود
    همراه برگها رنگ عوض می کنم
    زردو نارنجی می شوم و
    با باد تا افقی که چشمانت
    درآن درخشیدن گرفت
    پیش می روم
    و مقابلت به رقص درمی آیم
    تا آن جا که باور کنی
    تمام روزهایی که از پاییز گذشته
    تا به امروز
    همواره عاشقت بوده ام
    پاییز که می شود
    بی قراری هایم را در باغچه کوچکی
    می کارم و آرام آرام
    قطره های باران را
    که روزهاست در دامنم جمع کردم
    به باغچه می نوشانم
    میدانم تا آخر پاییز
    تمام بی قراری هایم شکوفه خواهد داد
    و با اولین برف زمستان
    به بار خواهد نشست
    پاییز که می شود
    بی آنکه بدانم چرا
    بیشتر از همیشه دوستت دارم
    و بی آنکه بدانی چرا
    دلم بهانه ات را می گیرد
    وپاییز امسال....
    عشق جنس دیگری دارد و
    معشوق خواستنی تر است...
    کاش می دانستی!

    .........................
    ..خسته ام

    .. از این همه تلاش

    .. از این همه جنگیدن برای زندگی کردن .. برای خوب زندگی کردن

    .. ساده زندگی کردن

    .. برای بودن .. برای خوب بودن

    .. احساس آدمی رو دارم که توی آتیشه .. اگه بمونه توی آتیش میسوزه

    .. اما دیگه توان فرار کردن از آتیش رو هم نداره

    .. انگار این زندگی و این دنیا اصلا قصد نداره روی خوبش رو هم به من نشون بده

    .. یا این زندگی داره خیلی به من سخت میگیره

    .. یا من خیلی سخت گرفتم این زندگی رو

    .. هر چی که هست

    .. از وقتی یادم میاد ..دارم تلاش میکنم برای رام کردن زندگی .. دارم میجنگم

    .. خسته شدم از این همه جنگ

    .. دلم یه آرامش همیشگی میخواد

    .. یه خواب ابدی
    ............................
    ﺩﻟﻢ ﺑﻬﺎﻧﻪ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺩﺍﺭﺩ
    ﺗﻮ ﻣﯿﺪﺍﻧﯽ ﺑﻬﺎﻧﻪ ﭼﯿﺴﺖ ؟!
    ﺑﻬﺎﻧﻪ ﻫﻤﺎﻥ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺷﺐ ﻫﺎ
    ﺧﻮﺍﺏ ﺍﺯ ﭼﺸﻢ ﺧﯿﺲ ﻣﻦ ﻣﯿﺪﺯﺩﺩ
    ﺑﻬﺎﻧﻪ ﻫﻤﺎﻥ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺭﻭﺯﻫﺎ ﻣﯿﺎﻥ ﺍﻧﺒﻮﻫﯽ ﺍﺯ ﺁﺩﻡ ﻫﺎ
    ﭼﺸﻤﺎﻧﻢ ﺭﺍ ﭘﯽ ﺗﻮ ﻣﯿﮕﺮﺩﺍﻧﺪ
    ﺑﻬﺎﻧﻪ ﻫﻤﺎﻥ ﺻﺒﺮﯾﺴﺖ
    ﮐﻪ ﺑﻪ ﻟﺒﺎﻧﻢ ﺳﮑﻮﺕ ﻣﯽ ﺩﻫﺪ
    ﺗﺎ ﮔﻼﯾﻪ ﺍﯼ ﻧﮑﻨﻢ ﺍﺯ ﻧﺒﻮﺩﻧﺖ ...
    ...............................
        خــوب ِ مــن ،
        همین جا درون شعرهایم بمان
        تا وسوسه یِ دوستت دارم هایِ دروغینِ آدمها مرا با خود نبرد
        به سرزمین هایِ دورِ احساس ؛
        من اینجا هر روز با تـو عاشقی می کنم بی انتها
        شعرِ من بهانه ایست برای مـا شدن دستهایمان
        تا تکرارِ غریبانه یِ جدایی را شکست دهیم
    ........................
    دلتنگم نه برای کسی از بی کسی...

    خسته ام نه از تکاپو از در به دری...

    نه دوستی، نه یادی، نه خاطره ی شیرینی!

    تنهایم تنهاتر از آن سنگ کنار جاده اما مشتاقم،

    مشتاق دیدار آنکس که صادقانه یادم کند...
    ......................
    سخت ترین دو راهی، دوراهی بین فراموش کردن و انتظار است.

     گاهی کامل فراموش می کنی

     و بعد می بینی که باید منتظر می‌ماندی

     و گاهی آنقدر منتظر می مانی

     تا وقتی که می فهمی زودتر از این‌ها باید فراموش می کردی...
    ........................
    اوج تنهایی وقتیه که همه دور و برت باشن اما نتونی با هیچ کدوم حرف بزنی و درد و دل کنی...

    ((دوره ای شده که حاضرم به جای پت باشم

    اما یه دوست واقعی مثل مت داشته باشم...))
    ........................

    اي كاش

    مي توانستم باران باشم تا تمام غمهاي دلت را بشويم ...

           اي كاش مي توانستم ابر باشم تا سايه باني از محبت برويت مي گسترانيدم ...

           اي كاش مي توانستم اشك باشم تا هر گاه كه آسمان چشمت

           ابري مي شد باريدن مي گرفت ...

           اي كاش مي توانستم خنده باشم تا روي لبانت بنشينم

           و غنچه بسته لبانت را بگشايم ...

          اي كاش مي توانستم يك پرنده باشم و پر مي گشودم و تا دور دست ها

         در كنار تو پرواز مي كردم ...

         و اي كاش سايه بودم تا نزديك ترين كس به تو مي شدم ...

                                               آري...

        اي كاش سايه بودم تا هميشه و همه جا همراه تو باشم ...!!!!
    .......................

    اسمم داره یادم میره چون تو صدام نمی ‌کنی

    حالا که عاشقت شدم تو اعتنا نمی‌ کنی

    دلتنگ‌تر میشم ولی نشنیده می‌ گیری من‌ و

    هنوز همه حال تو رو از من فقط می‌ پرسن‌ و

    با این که با من نیستی دیوونه میشم از غمت

    اصلاً نمی‌ خوام بشنوم که اشتبا گرفتمت

    داشتن تو کوتاه بود .. اما همونم کم نبود

    گذشته بودم از همه .. هیچ کس به غیر تو نبود

    حقیقت‌ و میدونی و ازم دفاع نمی‌ کنی

    کنار تو می‌ میرم و تو اعتنا نمی‌ کنی

    مردم تو رو از چشم من امشب تماشا می‌ کنن

    فردا غریبه‌ها من‌و پیش تو پیدا می‌ کنن

    کاش اتفاقی رد بشی از کوچه‌ های دلخوری

    به روم نیارم که چقدر می‌ خوام که از پیشم نری

    هر بار با شنیدن صدای تو آروم شدم

    حتی واسه‌ ی رفتنت پیش همه محکوم شدم
    ....................

    رفتنت آغاز ویرانیست حرفش را نزن

    ابتدای یک پریشانی است حرفش را نزن

    دوست داری بشکنی قلب پریشان مرا

    دل شکستن کار آسانیست حرفش را نزن

    ..............................

    یارب تو او را همچو من بر غم گرفتارش مکن

    در شهر غربت ای خدا هرگز تو ازارش مکن

    هر چند او از رفتنش چشمان من گریان نمود

    لیک ای خدای مهربان از غصه پر بارش مکن . . .

    ///////////////////////////

    احساس سوختن به تماشا نمی شود

    آتش بگیر تا که بدانی چه می کشم . . .

    .................

    چه صدائيست که پيچيده در اين جنگل مرگ ؟


    چه کسي تيشه بر اين شاخه ي افتاده زمين مي کوبد؟


    اين تبر مال تو نيست؟


    دستها آن تو نيست ؟

    تو چه محکم و چه کاري و چه با عشق و علاقه !

    به من شاخه ي افتاده ي خشکيده تبر مي کوبي!


    آي آرام بزن مي شکند عمق سکوت !

    واي آرام بزن تا نکنم آه تو را

    جمع کن هر چه شکستي دل من !


    هيزم خوبي شد


    آتشي بردل من زن که ببيني عشق هم مي سوزد !


    خوب هم مي سوزد . . .

    ..................

    غربت من هر چي که هست از با تو بودن بهتره


    آخر خط زندگي اين نفساي آخره


    وقتي دارم با هر نفس از اين زمونه سير مي شم


    وقتي با يه زخم زبون از اين و اون دلگير ميشم


    اين آخر راهه ديگه بايد که تنها بميرم


    تنها تو اوج بي کسي تو غربت آروم بگيرم

     
    بايد برم بايد برم بايد که بي تو بپرم


    آخ که چه سنگين مي زنه اين نفساي آخرم


    سکوت من نشونه ي رضايتم نيست ميدوني


    گلايه هامو ميتوني از توي چشمام بخوني

    بگو آخه جرمم چيه که بايد اينجور بسوزم

     
    هيچي نگم داد نزنم لبامو روهم بدوزم


    در به در غزل فروش منم که گيتار ميزنم

    با هرنگاه به عکست انگار من خودمو دار مي زنم


    نفرين به عشق به عاشقي نفرين به بخت و سر نوشت


    به اون نگاه که عشقتو تو سرنوشت من نوشت


    نفرين به من نفرين به تو نفرين به عشق من و تو

    به ساده بودن من و به اون دل سياه تو


    نفرين به عشق به عاشقي نفرين به بخت و سر نوشت


    به اون نگاه که عشقتو تو سرنوشت من نوشت


    نفرين به من نفرين به تو نفرين به عشق من و تو


    به ساده بودن من و به اون دل سياه تو

    .....................

    آمار سایت
  • کل مطالب : 1
  • کل نظرات : 2
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 0
  • آی پی دیروز : 0
  • بازدید امروز : 2
  • باردید دیروز : 0
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 2
  • بازدید ماه : 3
  • بازدید سال : 5
  • بازدید کلی : 76